به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تربیت فرزند از مهمترین دغدغه های خانواده های ایرانی است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی از راه های تربیت صحیح را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
* چگونه به پرسشهاي کودکان پاسخ بدهيم؟
معمولاً از سن 3 سالگي، سؤالهاي بچهها از والدينشان شروع ميشود كه گاهي خستهكننده است و والدين نميدانند چطور به آن پاسخ دهند.
بيشتر سؤالهايي كه بچهها در سنين پايين ميپرسند، مفهوم سؤال و نياز به پاسخ ندارد، بلكه آنها ميخواهند با والدينشان ارتباط برقرار كنند، اما والدين متوجه اين موضوع نيستند. نكته مهمي كه والدين بايد به آن توجه داشته باشند، اين است كه قرار نيست به تمام سؤالهاي بچهها پاسخ داد و دوم آنكه نبايد فرض كنيم بايد در مورد همه علوم اطلاعات داشته باشيم. در چنين شرايطي ميتوانيم به فرزندمان بگوييم: «من نميدانم»، «چه جالب! اين سؤال چطور به ذهنت رسيد؟»، «ميتواني از معلم مهد كودكت بپرسي»، «بزرگتر شدي، خودت جوابش را ميفهمي» و ... .
اشتباهي كه والدين معمولاً مرتكب ميشوند، اين است كه تصور ميكنند بايد «كامل» باشند! درحالي كه پدر و مادر بايد «كافي» باشند. «پدر و مادر كامل» هميشه در دسترس بچهها هستند و همه نيازهايشان را بدون چون و چرا برآورده ميكنند و اين اصلاً درست نيست؛ چون بچهها را وابسته بار ميآورند و اعتماد به نفس آنها كم ميشود. «والدين كافي»، حمايت و علاقهمنديشان را به بچهها اعلام و در مواردي كه ضروري است، به آنها كمك ميكنند، در اين صورت بچهها هم خيلي راحت ميپذيرند كه ممكن است مادرشان در مورد موضوعي اطلاعات نداشته باشد و «نميدانم» گفتن او برايشان قابل هضم است و ميفهمند قرار نيست تمام خواستههايشان برآورده شود.
اما در سنين بالاتر، بچهها اطلاعاتي را از منابع مختلف (دوستان، تلويزيون يا فيلم) به دست ميآورند و در مورد آن سؤال برايشان به وجود ميآيد. اگر سؤال متناسب با سن او بود و پاسخ را ميدانستيم، بايد به او پاسخ دهيم، ولي اگر متناسب با سنش نبود، مثلاً بچه كلاس پنجمي است که پرسيده چگونه هسته اتم تشكيل ميشود؟ نميتوان به سؤالش پاسخ داد. والدين در اين شرايط بايد بگويند: «براي من جالب است چگونه اين سؤال برايت مطرح شد، چون بايد صبر كني تا فيزيك بخواني و بعد جوابش را پيدا كني، اگر خيلي دوست داري جوابش را بداني، خودت پاسخ را پيدا كن و بعد به من بگو، خوشحال ميشوم بشنوم.» گاهي سؤال بچهها زمينه «جنسي» دارد و از جايي اطلاعاتي به دست آورده و حالا سؤال ميپرسد؛ در اين مواقع تحت شرايطي كه با بچهها چشم در چشم نشويم و آنها را محاكمه نكنيم، مانند هنگام آشپزي يا رانندگي، ميتوان از او پرسيد اين اطلاعات را چطور به دست آورده و بعد در سطح خودش پاسخ داد. در مورد بچههاي كوچكتر، ميتوانيم با مثالزدن حيواناتي مانند اينكه گوسفند چطور به دنيا ميآيد، بچهها را قانع كنيم.
گاهي اوقات سؤالي كه بچه ميپرسد، سؤال والدين هم است، يعني براي آنها هم مهم است که پاسخ آن سؤالها را بدانند. در اين مواقع والدين ميتوانند همراه فرزندشان از طريق كتاب يا سيدي، پاسخش را پيدا كنند، اما اگر پاسخ سؤال براي والدين اهميتي ندارد، بايد بگويد: «نميدانم» و مسير پاسخ را به فرزندش نشان دهد و او را راهنمايي كند. بنابراين اگر کودکان، خودشان پاسخ سؤالهايشان را با راهنمايي والدين پيدا كنند، هم اعتماد به نفسشان بالا ميرود و هم وابسته بار نميآيند. از طرفي، در مورد هر مسئله و سؤالي، بينهايت منبع وجود دارد و ميتوانيم بچهها را راهنمايي كنيم تا جواب سؤالشان را از منبع مورد نيازشان پيدا كنند و به ما بگويند، يا ميتوانند از معلمشان بپرسند يا از كسي كه كارشناس در آن زمينه است. در اين صورت هم حرمت والدين حفظ ميشود و هم اعتمادبهنفس بچهها بالاتر رفته است.
دکتر نسرين اميري، فوقتخصص روانپزشکي کودک و نوجوان
منبع: هفته نامه افق حوزه